خدایا رحمتی کن تا ایمان ، نام و نان برایم نیاورد. قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم ،
به همان سادگی ، خداوندی که در برابر اندیشه های فلسفی عمیق خود را پوشیده می دارد...
به گفته ی روانشناسان همه ی ما به نحوی تحت تاثیر رنگها هستیم و خود واقعیمون رو با این رنگها نشون می دهیم.
برای اسم هر فرد رنگ مخصوصی وجود داره که می تونه بر زندگیش تاثیر بذاره.
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهرالصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
شیخ جنید بغداد به عزم سیر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او، شیخ احوال بهلول را پرسید.
گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب كنید كه مرا بااو كار است.
پس تفحص كردند و او را در صحرایی یافتند. شیخ پیش او رفت و درمقام حیرت مانده سلام كرد. بهلول جواب سلام او را داده پرسید چه كسی هستی؟
روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن قسم که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند. با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دینار که همراه داشت را به استاد حمام داد و کارگران چون این بذل و بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند
ااز دیده به جای اشک خون می آید
دل خون شده ، از دیده برون می آید
دل خون شد از این غصّه که از قصّه عشق
می دید که آهنگ جنون می آید
ذهن متعصب همانند مردمک چشم است، هر چه بیشتر نور بر آن بتابد تنگ تر خواهد شد. (الیوروندل هولمز)
کسی شایسته آزادی است که هر روز بتواند بر هوس های خود چیره شود. (گوته)
دو گوش داریم و یک زبان، برای اینکه بیشتر بشنویم و کمتر بگوییم. (دیوژن)
آیت الله اراکی فرمود:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت
پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
«خانه دوست کجاست؟» در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
تعداد صفحات : 2